اینقدر میخواهم زینبی باشم
که بعضی اوقات به خدا میگویم؛
مصیبت بده!از عمه ام جاماندم..
- ۸ نظر
- ۲۲ تیر ۹۲ ، ۱۶:۰۶
اینقدر میخواهم زینبی باشم
که بعضی اوقات به خدا میگویم؛
مصیبت بده!از عمه ام جاماندم..
خدایا؛
قبول کن اولین جمعه این رمضان،
آخرین جمعه،بدون حضرت بوده باشد!
باشد؟؟؟!
"نگاهم" با "گناهم" عجین شده!
کمی که "نگاه" را تکان دهی؛
"گناه" میشود..
با ندبه هایمان،
نامه میفرستیم به امام زمانمان!
یعنی خاطره ی کوفه را مرور میکند که نمی آید؟؟!
علی اکبر بابایی بود،
که در آغوش پدر جان داد..
اما حسین(ع) سخت دختری بود!
هرطور که بود؛
به دامان دخترش بازگشت..
صدا و سیما حسابی مبارک شده ست؛این ماه مبارک..
ضرغامی با"ساعت25"و "هفت ترانه" و ...
نیمه شبها را منور کرده!
شیطان شدید این چند وقت
از دیدن حاصل دست رنج خود لذت میبرد!
خدا دست وبال او را بسته؛
اما دست و بال منی که 11 ماه کوک شیطان بودم،
همچان باز است!!
دریا میبلعد جمعی طلبه و خاک فرهنگی خورده را..
او هم دچار فقر فرهنگی شده!!