:.روحی لک الفدا.:

مینویسم و بغض میکنم،بخوان و گریه کن..

:.روحی لک الفدا.:

مینویسم و بغض میکنم،بخوان و گریه کن..

آخرین مطالب
مطالب پربحث‌تر
  • ۹۲/۰۴/۳۱
    ...

عاشق شجریانی و

با ورودت،ربنایش را به پیشوازهای ایرانسل برگرداندی!

باید از اشاراتت در مناظرات به او،میفهمیدم!

  • .:حِلما:.

هَل مِن ناصِر

بگو...

چقدر صبوری آقا؟!

  • .:حِلما:.
عَلَم را که میگرفتی
رقیه(س) دلش قرص میشد!
علقمه که رفتی،
فکر او را نکردی؟؟!
  • .:حِلما:.

بابت تأخیر چند روزه،معذرت!

به قول یک دوست؛جاده خاکی بود..

  • .:حِلما:.

دیشب نماز شب خواندم و

نماز ظهر امروزم دوم وقت شد!

ضایع میکنی خدا؟!..


پی نوشت:

سوزن خدا به نفس بادکرده ام بود.

  • .:حِلما:.

اینقدر میخواهم زینبی باشم

که بعضی اوقات به خدا میگویم؛

مصیبت بده!از عمه ام جاماندم..

  • .:حِلما:.

خدایا؛

قبول کن اولین جمعه این رمضان،

آخرین جمعه،بدون حضرت بوده باشد!

باشد؟؟؟!

  • .:حِلما:.

"نگاهم" با "گناهم" عجین شده!

کمی که "نگاه" را تکان دهی؛

"گناه" میشود..

  • .:حِلما:.

با ندبه هایمان،

نامه میفرستیم به امام زمانمان!

یعنی خاطره ی کوفه را مرور میکند که نمی آید؟؟!

  • .:حِلما:.

علی اکبر بابایی بود،

که در آغوش پدر جان داد..

اما حسین(ع) سخت دختری بود!

هرطور که بود؛

به دامان دخترش بازگشت..

  • .:حِلما:.